۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

ترسم که آنچه تا فته ای بر گردنت کمند شود - سيمين بهبهانی

گر شعله های خشم وطن / زين بيشتر بلند شود
ترسم به روی سنگ لحد / نامت عجين به گند شود
.
پر گوی و ياوه ساز شدی، / بی حد زبان دراز شدی
ابرام ژاژخايی تو / اسباب ريشخند شود
.
هرجا دروغ يافته ای / درهم چو رشته بافته ای
ترسم که آنچه تافته ای / بر گردنت کمند شود
.
باد غرور در سر تو، / کور است چشم باور تو
پيلی که اوفتد به زمين / حاشا دگر بلند شود
.
بر سر کله گشاد منه، / خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب / پابوس آبکند شود
.
بس کن خروش و همهمه را، / در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا / گريان و سوگمند شود
.
نفرين من مباد تو را / زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود، / خاطر مرا نژند شود
.
خواهی گر آتشم بزنی / يا قصد سنگسار کنی
کبريت و سنگ در کف تو / خاموش و بی گزند شود
.
سيمين بهبهانی۲۵ خرداد ۱٣٨٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر