۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

...


۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

برگزیدگان دهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی «هوشنگ گلشیری»

برگزیدگان دهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی «هوشنگ گلشیری» معرفی شدند تا دو نویسنده خانم با آثاری از نشر «چشمه» این جوایز را به خانه ببرند.
در دهمین دوره‌ جایزه‌ گلشیری که در حوزه رمان برگزار شد، از میان رمان‌های منتشرشده در سال‌های 1387 و 1388، در بخش رمان، «نگران نباش» مهسا محب‌علی و در بخش رمان اول، «احتمالا گم شده‌ام» سارا سالار به عنوان برگزیده معرفی شدند.
مراسم پایانی جایزه‌ گلشیری عصر امروز (جمعه، سوم دی‌ماه) با تقدیر از علی‌اشرف درویشیان - داستان‌نویس پیشکسوت - و به صورت خصوصی برگزار شد.
به گزارش ایسنا، پیش‌تر نامزدهای جایزه‌ گلشیری به این شرح معرفی شده‌ بودند: در بخش رمان شامل داستان بلند و مجموعه‌ی داستان‌های به‌هم‌پیوسته: فرشته احمدی، جنگل پنیر، ققنوس، 1388، محمدحسن شهسواری، شب ممکن، چشمه، 1388، مجید قیصری، دیگر اسمت را عوض نکن، چشمه، 1388، شاهرخ گیوا، مونالیزای منتشر، ققنوس، 1387، مهسا محب‌علی، نگران نباش، چشمه، 1387 و پیمان هوشمندزاده، شاخ، چشمه، 1388.
در بخش رمان اول شامل داستان بلند و مجموعه‌ ‌داستان‌های به‌هم‌پیوسته (از نویسندگانی که پیش‌تر رمان، داستان بلند یا مجموعه‌ی داستان‌های به‌هم‌پیوسته منتشر نکرده‌اند): امیر احمدی آریان، چرخ‌دنده‌ها، چشمه، 1388، احمد پوری، دو قدم این‌ور خط، چشمه، 1387، علی چنگیزی، پرسه زیر درختان تاغ، ثالث، 1388، سینا دادخواه، یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، چشمه، 1388، سارا سالار، احتمالاً گم شده‌ام، چشمه، 1387 و کامران محمدی، آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند، چشمه، 1388.


مهسا محب‌علی (متولد ۱۳۵۱ در تهران) ، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است. او یک کارگاه داستان‌نویسی دارد.

مجموعه داستان
«صدا» - ۱۳۷۷ - انتشارات خیام
«عاشقیت در پاورقی» - ۱۳۸۳ – نشر چشمه
رمان
«نفرین خاکستری» - ۱۳۸۱ – انتشارات افق
«نگران نباش» - ۱۳۸۷ - نشر چشمه
جایزه‌ها
نامزد بهترین رمان سال – جایزه یلدا
برنده بهترین مجموعه داستان سال – جایزه هوشنگ گلشیری
نامزد بهترین مجموعه داستان سال – جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات*داستان «هفت پاره دانای کل» از همین مجموعه - جزو داستان‌های برتر سال جایزه مهرگان ادب (پکا)

دی - دیگان - خور روز

"يكم ديماه" از خیای پيش تر از ميلاد «دي گان» و «خور روز» ناميده شده است که به زعم ايرانيان باستان، روز تولد دوباره خورشيد پس از بلندترين شب سال بوده است. ايرانيان باستان که با نگراني از طولاني بودن شب و ترس از بازنيامدن خورشيد تا سپيده دم در کنار يکديگر بيدار مي نشستند و خود را سرگرم مي کردند تا اندوه ظلمت را فراموش کنند، روز پس از آن شب (يكم دي ماه) را كه «خور روز» و «دي گان (بمانند مهرگان)» مي خواندند به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن مخصوصا دروغ گفتن شوند كه ارتكاب هر كار بد، هرچند كوچك، در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ شمرده مي شد. آيين هاي شب يلدا (شب چله - طولاني ترين شب سال) از هزاره دوم پيش از ميلاد تا به امروز تقريبا به همان صورت در ايران زمين هر سال برگزار مي شود.
«خور روز، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، شکار، و حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود.
يکي از آيين هاي ويژه «دي گان» اين بود که ايرانيان در اين روز در برابر درخت سرو که به آن به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند مي ايستادند و قول مي دادند كه تا سال بعد دست کم يك نهال سرو ديگر كشت كنند، و جنبش هاي حفظ محيط زيست که از قرن بيستم در همه جا بپاخاسته اند از اين کار ايرانيان باستان تمجيد فراوان مي کنند و به منش آنان احترام مي گذارند. کشت درخت سرو و كاج اينک دارد عادتي جهاني مي شود.
بايد دانست که زبانشناسان واژه «ديday» به معناي روز را گرفته شده از دي ماه ايرانيان مي پندارند.

۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

4 کارتون از Ernesto Cattoni






۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه


۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

شعری از بيژن الهي

در آخرین حنجره، من، بادبان‌های بی‌شمار می‌بینم.
و بهنگام روز، همین امروز،
صدای افتادن میوه‌های رسیده را
بر زمین سرد، می‌شنوم.
اما هنوز، لغتی به شعر نیافزوده‌ام، که آفتاب، کاغذ را
از سایه‌ی دستم، می‌پوشاند
سوزن، می‌درخشد و
کج شده ست!
در آفتاب ملایم، از زیر درختان ملایم‌تر، از پی تابوتی بی‌سرپوش
روانه‌ایم و روان بودیم
و سایه گلی، ناف مرده را
پوشانده ست.


بيژن الهي