!بیگانه
حضوری گستاخ دارم
به دیارت
.به شعر و اندیشه
یا چشمی داری
بر زخم رگ
كه تواند زخمهای نهانم را دید
یا، سری كه تواند دریافت از كدامین ستاره بی نام از كدام كهكشان سرد شده
فرو افتاده ام
در این علفزار به شبنم سرخ آلوده
!مانی شهر كوران
حضوری دارم
نه لطیف و نه مانوس
برابر چشمت و رودرروی اندیشهات
خواهی بشناسم و دشنامم گوی
خواهی نشناسم و بگذر از كنارم
!بیگانه
...
.
منوچهر آتشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر