۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

چند شعر از نسرین اوجاقی

1
لب بر لب اش می گذارد و
عمیق فرو می کشد
اندوهش را
بیچاره من
که از سیگار کمترم
2
روزها دلم عجیب می گیرد
سخت است ٬ باشی و نبینندت
ستاره ای می گفت
3
و می روند که نرسند
میوه های کال رویای من
افسوس ٬ نمی دانند
معنای رفتن رسیدن است
4
قرعه هم
تا به نام ما افتاد
شکست
5
نیستی
و تک چراغ روشن اتاق من
ــ تا طلوع صبح ــ
خواب کوچه را
حرام می کند
6
شیر پیر آشپزخانه
با تمام لکنت زبان و هیکل خمیده اش
ــ چکه چکه ــ داد می زند
غم اسارت آب آبشارهای سربلند را
در هزار توی لوله ها
7
قدیس را چشم تو اغفال می کند
خورشید را عشق تو دنبال می کند
.
چشمت به یک نظاره با سرنوشت من
کار هزار استخاره و صد فال می کند
.
این برگه را که بیهده از عمر می رود
با یک کرشمه ٬ نگاه تو ٬ تک خال می کند
.
می دانم عاقبت در یک شب قشنگ
چشمم خطوط ذهن تو را اشغال می کند
.
اما چه سود٬ رای مساعد چشمت به عشق مرا
شورای نگهبان قلب تو ٬ ابطال می کند
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر