۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

آرام باش عزیز من - شمس لنگرودی

آرام باش عزیز من، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است،
.
آرام باش
عزیز من
آرام باشدوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود
...
.
شمس لنگرودی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر