دارم
شبيه سرگيجههاي تو ميشوم
از پي پنجرهاي که به دستهاي تو ميرسد
نگاه کن
.
چه خوني
از سمت گيسوان تو فواره ميزند
تا خاطرههاي تابستاني و
پرندهاي که از خيابانهاي تو مينوشد
اينجا چه کسي
به شعبده عشقي تمام
در مرگ ما تمام ميشود
از بهشت زهرا چه ميگذرد؟
تابوتي با رنگين کمانِدوست
داري
تازه ميشوي
نباشد دلت گرفته
!رفيق
...!وطن چه بويي دارد
مرداد 88
محمود معتقدي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر