۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

چند شعر از مریم فرزانه

1)
گره کوریست قلبم
با دندان باز نمی شود

2)
دیشب
پدرم
قوی ترین مردِ دنیا
دانه دانه
قرن ها را خم کرد
تا من
کنجکاوترین کودکِ بی خواب
بال های بلوری
فرشته ی غمگینی را
نوازش کنم

3)
نشسته ام روبروي ديوار
و به پرواز فكر مي كنم
به مسيري
كه پرنده هاي وحشي
از آن خواهند گذشت
آسمان كه نبود اين سر
شايد پنجره ي كوچكي شود

4)
همه ی زندگیم را هم که بگردی
ردی از خودت پیدا نمی کنی
پنهانت کرده ام من
چون گنجی
گوشه ی دلم

5)
خاطره هایی هست
که چون پیچک
پیچیده اند به در و دیوارِ این اتاق
نه کارتن می خواهم
نه روزنامه
لطفا، گلدانی بیار

6)
از دست هایمان
گورهایی گمنام ساختند
از گلدان
مزارِ شمعدانی ها
بر آینه حسرت پاشیدند و
خاک بر خاطره ها
دفن های شبانه
شایعه ی شیطان نبود
آسمان، گورستانِ ستاره هاست

7)
بچه که بودیم
تمامِ آرزوهایمان
خلاصه می شد
در یافتنِ یک جزیره ی ناشناخته
پیدا کردنِ گنج
و جنگ با دزدانِ دریایی
بزرگ که شدیم
پشتِ هر دیوار
یا کهریزک پنهان کرده بودند
یا گورهای دسته جمعی
و ما
سرگردان
در سرزمینِ مادری
با نقشه های کودکی
پی همبازی های خود می گردیم

8)
صبح كه مي شود
تنم را مي دوزم
زيرِ يك پيراهن
دست هايم را به آستيني بلند
پايم را به گليمي كوچك
روز رج مي زنم و
شب، مي شكافم
نه!
اين لباس تمام نمي شود

***
صبح كه مي شود
سرم را مي دزدم
از شبي كه گذشت

9)
كاري به كارِ ما ندارد
اين زندگيِ لعنتي
فقط وقتي خسته مي شود
كلاهش را بر سرمان مي گذارد و
تخت
توي كفش هامان مي خوابد

10)
خيالِ قشنگي بود
مرغِ عشق هاي تو
كه يك روز
از سرت افتاد
كه يك شب
از دلم پريد

11)
راه مي روم
اين روزها
روي فلس هاي يك مارِ سياه
سرِ هر پيچ
چشم هايم را مي بندم
و به خودم مي گويم
دهانش همين جاست


مریم فرزانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر